مشخصات :
Bugatti Veyron Super Sport
قدرت موتور 987 اسب بخار
شتاب صفر تا صد 2.5 ثانیه
قیمت حدود $630,000
سلام به همه بینندگان وبلاگ اینم یک سایت که با وارد کردن ایمیل دوستتون میتونید بفهمید که واقعا آفلاین یا آنلاین این روش از روش فرستادن دعوت نامه خیلی بهتره به این لینک برید**********
*************************** آفلاین یا آنلاین**************************************
وارد پنجره RUN شده و فرمان Regedit را صادر کنید.
این آدرس رو پیدا کنید:
HKEY_LOCAL_MACHINE\Software\Microsoft\PCHealth\ErrorReporting
حالا اگر به DoReport مقدار 1 بدهید فعال و اگر مقدار 0 بدهید غیر فعال میشود.
مکن است این مشکل برای شما نیز پیش آمده باشد که قصد پاک کردن و Uninstall کردن برنامه ای را دارید و هر چه می کنید برنامه پاک نمی شود. حتی ابزار Add/Remove Programs موجود در کنترل پنل نیز به کمک شما نمی یاید. با استفاده از این ترفند میتوانید تمامی برنامه های نصب شده بر روی سیستم خود را به وسیله رجیستری ویندوز پاک کنید.
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند...
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
اگر رم دستگاه شما پايين است مي توانيد مقداري از هارد ديسک را به عنوان رم معرفي کنيد که اينکار باعث افزايش سرعت کامپيوتر شما و جلوگيري از هنگ شدن آن مي شود. بر روی My Computer کلیک راست کنید . و در این قسمت Properties را کلیک کنید. وارد پنجره Properties System می شوید . که از زبانه های گوناگون تشکیل شده در این قسمت زبانه Advanced را بزنید.در قسمت Performance گزینه Settings را کلیک کنید .وارد قسمت Options Performance می شوید . در این قسمت نیز زبانه Advanced را انتخاب کنید. در قسمت Virtual memory گزینه Change را انتخاب کنید .در این قسمت مقدار رمی را که بطور پیش فرض انتخاب شده را مشاهده می کنید . معمولا در رم های 256 این مفدار بین 768-384 متغیر است . که 384 حداقل و 768 حداکثر می باشد . درایوی را که می خواهید در آن مقدار فضایی را اختصاص به رم دهید انتخاب کنید . گزینه Custom size را فعال کنید . اندازه های خود را در این قسمت وارد کنید . بعد کلید Set را فشار دهید و تمامی پنجره های باز شده را Ok کنید . در صورت امکان کا مپیوتر خود را Restart کنید .
1. وارد Control Panel شويد و سپس بر روي System كليك كنيد .
2. در زبانه Advanced بر روي error reporting کليک کنيد .
3. Disable error reporting را انتخاب کنيد و سپس بر روي OK كليك كنيد .
4. سپس كامپيوتر را Restart نماييد .
دستورات کوچک برای اجرای برنامه های ویندوزی

دستور control = باز کردن Control Panel
دستور sndrec32 = اجرای برنامه Sound Recorder
دستور sndvol32 = اجرای ابزار Sound Control
دستور pbrush = اجرای برنامه Paint
تمام افرادي كه با سيستم ويندوز كار كرده اند به احتمال زياد با پيام معروف صفحه آبي رنگ مرگ (blue screen of death) مواجه شده اند .اين صفحه كه به جز كاراكترهاي سفيد رنگ آن، يكدست آبيرنگ است، به شما در مورد از كار افتادن سيستم هشدار مي دهد .يكي دو راه حل نيز در اين پيام به شما پيشنهاد مي شود .اگر خوش شانس باشيد، كافي است كه سيستم را دوباره راه اندازي كرده وكارهايي را كه دفعه قبل نتوانستيد ذخيره كنيد، دوباره انجام دهيد .در عين حال ممكن است با يك مورد اختلال عمده در سيستم خود مواجه شويد، به عبارت ساده تر، پيام صفحه آبي رنگ مرگ يك هشدار جدي است كه به شما مي گويد، كامپيوترتان در اثر خطا از كار افتاده است .در سيستم MACOSيك صفحه نمايش خالي حاوي يك كادر متن كوچك، با تصويري از يك بمب با فيوز روشن، ظاهر ميشود.البته اين صفحه ناخواسته هنگامShut down ، دليل از كار افتادن سيستم را به اطلاع شما ميرساند .معمولا اطلاعات مربوط به حافظه RAM سيستم شما روي صفحه نمايش به شكل كد ظاهر مي شود .به كمك اين اطلاعات، علت از كار افتادن سيستم خود و نيز نحوه جلوگيري از تكرار آن در آينده را متوجه خواهيد شد....

در ادامه ی مطلب بیوگرافی استاد بزرگ آواز محمد رضا شجریان (از زبان خودش)
حدود 30 سال قبل انتشارات يونيورسال كتاب هاي زيبا بزرگ رنگي و جذابي را با نام ماجراهاي تن تن و ميلو روانه بازار نمود كه طي مدتي كوتاه توانست جاي خود را ميان كودكان و نوجوانان باز كند.وبدين شكل تن تن وارد ايران شد.چاپ عالي كيفيت خوب كاغذ و ترجمه بي نقص متن فرانسوي به علاوه طبيعت كتابها موجب شد كه در بسياري از خانه ها حداقل يك كتاب تن تن پيدا شود.كتابهايي كه در هر خانواده دو سه نسل آنها را خوانده اند و از آنها لذت برده اند.لذت دراز كشيدن در يك بعدازظهر گرم تابستان و خواندن كتابهاي تن تن لذتي غير قابل وصف است.متاسفانه بعد از انقلاب چاپ اين كتاب ها متوقف گشت و براي سال هاي سال پيدا كردن اين كتاب ها به خصوص براي كساني كه كلكسيونشان ناقص بود به يك رويا تبديل شد.اما چندي پيش مجددا اين كتاب ها اجازه چاپ يافت و چند انتشاراتي مختلف از جمله نشر تاريخ و فرهنگ و انتشارات زرين اقدام به چاپ اين كتاب ها نمودند.كتاب هاي چاپ شده توسط انتشارات زرين از كيفيت چاپ و ترجمه قابل مقايسه با يونيورسال برخوردار نيست و درواقع تجديد چاپ كتاب هاي ونوس با ترجه اسمرديس مي باشد(هر چند كه مدتي است كتاب هاي زرين نيز با تر جمه جديد و چاپ بهتري ارائه مي گردد) البته نشر تاريخ و فرهنگ و در ادامه رايحه انديشه توانسته اند كه اين كتاب ها را با كيفيتي بهتر و ترجمه اي مناسب ارائه دهند كه ترجمه آن از روي متون انگليسي مي باشد و همانطور كه مي دانيد انگليسي ها علاقه زيادي به تغيير اسامي دارند.بنابراين ميلو به برفي و تورنسل به كلكولوس و ... غيره تبديل مي شوند! البته كتابهاي هر دو انتشارات با استقبال خوبي مواجه گشته اند زيرا از قديم گفته اند لنگه كفش در بيابان غنيمت است

دانلود داستان مصور تن تن و فرار از شوروی در ادامه ی مطلب
ادامه ی داستان ها در آینده....
به حضرت موسی (ع) وحی شد که شش چیز را در شش جای قرار دادم، مردم در ششجای دیگر به دنبال آن میگردند:۱- من آسایش را در بهشت خلق کردم، مردم در دنیا به دنبال آن میگردند.۲- من رفعت و بزرگی را در تواضع قرار دادم، مردم در تکبر آن را میجویند.۳- من عزت را در بیداری شب قرار دادم، مردم در دربار سلاطین طلب میکنند.۴- من دعای مستجاب را درغذای حلال قرار دادم، مردم در سروصدا دنبال میکنند.۵- من علم را در غربت قرار دادم، مردم در وطن جستوجو میکنند.۶- من رضای خود را مخالفت با نفس قرار دادم مردم انرا در نفس خود جستجو میکنند.
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .
پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید
: جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و
جهنمیان را هدایت می کند و....
حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن
که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز
گرداند.
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار
پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید .
روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر
داخل کلاه بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور
اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و......
در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد
قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش
رفت.
- پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
- خدمتکار گفت: ۵٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و....

در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده اصلى قرار داد..
سپس در گوشهاى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر میدارد.
برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را
دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آنها نیز به شاه بد و
بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچیک از آنان
کارى به سنگ نداشتند...
سپس یک مرد روستایى با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین
گذاشت و شانهاش را زیر سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده
هل دهد. او بعد از زور زدنها و عرق ریختنهاى زیاد بالاخره موفق شد.
هنگامى که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آنها را بر دوش بگیرد و به راهش
ادامه دهد متوجه شد کیسهاى زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را
باز کرد پر از سکههاى طلا بود و یادداشتى از جانب شاه که این سکهها مال
کسى است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایى چیزى را میدانست
که بسیارى از ما نمیدانیم!
....هر مانعى، فرصتى
- آلبرت انیشتن: در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت انیشتن او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!!
۲- توماس ادیسون: که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک می گرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد.....
پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محليشان کنی از گزندشان بی امانی. پس در احترام ،اندازه نگهدار*
*پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن*
*پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن*
*هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*
*پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن*
*پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن*
*پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب
و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که جایتان عوض شود*
*پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*
*هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی را به خاطر مواضعش مرنجان**.*
*پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*
*پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند*
*پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند*
*پسرم! قطار اندیمشک – تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر*
*پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*
*پسرم! در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. “استاد” باید خودش بیاید، زورکی که نیست*
*پسرم! اگر آلبوم های موسیقی دل آواز و هرمس و آوای شیدا گرانتر از چهار هزارتومان شد ، دیگر نخر. با این حال نصیحت قبل از قبلی را آویزه گوش کن*
*پسرم! اگر توانستی استخدام شوی، در اداره با دو کس رفیق شو آنچنان که دانی آبدارچی و یکی از بچه های حراست. هرکدام باشد توفیری نمی کند.*
*فرزندم! هیچ کس تنها نیست*
*پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*
*هان ای پسر! اگر کسی گفت اسفندیار ار می شناسی خودت را به نفهمی بزن*
*پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت*
*پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*
*هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت*
*پسرم! در فیس بوک عضو شو و این وصیت نامه را برای دوستانی که برمی گزینی یا تو را برمی گزینند “شیر” کن*
یارو رشته اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش میپرسه: رشتهات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار
یارو گاو داری میزنه مامور بهداشت میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : آت اشغال مامور کلی جریمش میکنه. ساله بعد
میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : جوجه کباب ,پیتزا . باز یارو جریمش میکنه. سال بعد میا میگه به گاوات چی میدی ؟
میگه : والا هر روز صبح بهشون ۱۰۰۰ تومن میدم هر چی دوست دارن بخرن بخورن
دلداری یارو به دوست دخترش : مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی
حیف نون ماشینش پنچر میشه…میره از لوله اگزوز فوت میکنه..احمقه رد میشه..میگه:خره…
تا صبح هم فوت کنی لاستیکت باد نمیشه…چون شیشه های ماشینت پایینه
به یارو میگن : تولدت کِیه ؟ میگه : ۵ آذر ، میگن چه سالی ؟ میگه : هر سال
به یارو میگن که با کاروان یه جمله بساز گفت :توی حمام هیچوقت دوش، کارِ وان رو نمیکنه
یارو میره سوپر مارکت میگه یه مایع ظرفشویی خوب بدین ….. صاحب مغازه میگه : گلی خوبه؟ ….. یارو میگه: مرسی سلام میرسونه
یارو با لباس تو رودخونه شنا میکرده؛ میگن :چیکار میکنی؟ میگه : لباسامو میشورم ... میگن : ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟ میگه : داریم؛ ولی وقتی میرم اون تو؛ سرم گیج میره
اصفهانیه یه بطری آب معدنی میخره یه کمی ازش میخوره ، به زنش میگه : زن یوخوده آب بیار بریزیم توش خیلی غلیظس !!
دعای بچه تهرونی :
خدایا ، ماه رمضان را مانند المپیک هر 4 سال یک بار در یک کشور قرار بده و ما را در مرحله مقدماتی حذف بفرما ، الهی آمین !!!!!
به پشه ميگن چرا زمستونا پيداتون نيست؟!؟؟؟! ميگه: نه اينکه تابستونا خيلي برخوردتون خوبه !!!!!
یارو زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
یه روز یه یارو میره در مغازه خیاطی. پارچه شو میده میگه برام یه شلوار بدوز. فردا نیام بگی وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا نمیخوام پدر سگ پارچه منو بده میخوام برم
یارو میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده . یارو خودشو میندازه تو بغل دختره میگه : خدایا هُل نده .